شنبه ۳۰ دی ۱۴۰۲ - ۲۳:۵۰
کد مطلب : 108634
گزارشی از آیین نکوداشت یک خدمتگزار فرهنگ و ادب خوزستان با ۵۰ نام مستعار

"بچه نفتون" بزرگ شد!

از حبیب الله بهرامی تقدیر شد
تعداد نظر۱
جالب است ۳
"بچه نفتون" بزرگ شد!
به گزارش پایگاه خبری دیار کارون؛ یکی از کارهای خوب و ارزشمندی که شماری از انجمن ها در کشور از جمله انجمن های خوزستان هنرخیز انجام می دهند برگزاری آیین های نکوداشت برای استادان فرهیخته در عرصه های فرهنگ و هنر و ادبیات است.

دستگاه های فرهنگی و هنری خوزستان تاکنون در راه نکوداشت بزرگان خوزستانی آیین های برگزار کرده اند که بیش ترین نقش را در این باره "فردین کوراوند" دبیر محافل ادبی کتابخانه های خوزستان بر عهده داشته است.

او انسانی کوشا، درستکار، خستگی ناپذیر و محبوب هنرمندان در عرصه های فرهنگ و ادبیات است.

کوراوند در محفل ادبی"سه شنبه های شعر" در دو هفته گذشته آیین های نکوداشتی برای استادان "رضا حامی پور" و "محمد شریفی" دو تن از شاعران، نویسندگان و منتقدان برجسته خوزستان و کشور برپا کرد؛ اما شوربختانه رسانه های دولتی و خصوصی خوزستان از خبرگزاری ها و پایگاه های خبری گرفته تا روزنامه ها و هفته نامه هیچ واکنشی نشان ندادند و حتا از درج پوستر برگزاری آیین های نکوداشت همراه با دو خط خبر دریغ کردند انگار که نه انگار که آبی از آب تکان خورده باشد یا خانی آمده و رفته است!
 

در حقیقت رسانه های کشور به ویژه خوزستان به محافل شعر و داستان بی توجه اند و درج خبرهای ادبی و فرهنگی برای شان اولویتی ندارد؛ اما اگر خدای ناکرده یکی از بزرگان فرهنگ، هنر و ادبیات دارفانی را وداع کند برایش سنگ تمام می گذارند به گونه ای که هر کس نداند فکر می کند که رسانه های ما تا کنون این فرهیخته درگذشته را نمی شناختند و بعد از مرگش فهمیده اند که چه نخبه ای را از دست داده اند!

خبرنگاران خصوصی هم که بیشتر در پی گرفتن گزارش های آگهی از دستگاه ها از جمله شرکت های دولتی و خصوصی هستند و هر شرکتی هم در مصاحبه ها سر کیسه را بیشتر شل کند، شمار شرکت کنندگان شناخته شده و ناشناخته سفت تر و بیش تر می شود؛ به گونه ای که شمارش آن ها هم مانند شمارش تماشاگران بدون بلیت در بازی های استقلال و پرسپولیس با مشکل مواجه می شود!

آخر، خبرنگاران، خبرچینان و شماری سیاهی لشکر- که نه شاعرند نه نویسنده و نه علاقه مند به هنر و ادبیات- چه به حضور در آیین های نکوداشت شاعران و نویسندگان؟! بجز یک عدد شیرینی و یک لیوان چای سیاه چه چیزی نصیب شان می شود که دل را خوش کنند به چنین محافل ادبی؟!!

به هر روی به گفته استاد (فردین کوراوند) دبیر محافل ادبی کتابخانه های خوزستان، "پاسداشت مقام معنوی بزرگان این ملک و دیار وظیفه معرفتی ما در برابر رنج ها و مصایبی است که این فرزانگان در برگ برگ تاریخ پر افتخار ما ایرانیان بر عهده ما نهاده اند و بر ماست که این میرات گرانبهای الهی را به نسل های بعد از خود انتقال دهیم. میراث چون آثار حافظ که به تعبیر بزرگان حافظه ی تاریخی ماست."


 گُل، پیش از مزار بیاور

نخستین سخنران این آیین نکوداشت- که ۲۶ دی ماه ۱۴۰۲ در کتابخانه مرکزی اهواز برگزار شد- استاد "محمد شریفی" شاعر، نویسنده و منتقد کشورمان بود که سخن خود را این گونه آغاز کرد:

"بعضی از روزها زیبا و خاطره انگیزنده با علاقه و عشق آماده می شوی در جمع با صفای دوستان اهل دل و فرهنگ حاضر شوی.

دوستانی درد آشنا که می کوشند تا اثری هر چند اندک، اما زیبا را به علاقه مندان و مشتاقان ادب هدیه دهند. اثری که می تواند در نبود انسان، دست به دست بچرخد وگاهی در سخن ها، یاد و خاطره ای نُقل و نَقلِ محفل آیندگان باشد.

 به این سطر که رسیدم به یاد زنده نام (ایرج) افتادم که رستگی فرارش در گورستان صفا، وصیت نامه ای با شعر خودشان حک شده است که در پایان از ما می خواهد:

"بنشینید بر این خاک دمی

بگذارید به خاکم قدمی

گاهی از من به سخن یاد کنید

در دل خاک دلم شاد کنید"

 وقتی از انسان درد آشنا و ادیبی سخن به میان می آید، نگوییم که او دیگر نیست، نبوده و از صحنه می روزگار محو شده است؛ چرا که مرده آن است که نامش به نکویی نبرند!

و امروز چه روز خوبی بود؛ نکو داشت یار همراه "حبیب الله بهرامی" انسانی که سال هاست در راه اعتلای فرهنگ و ادب این مرز و بوم به جد کوشیده و می کوشد و در تمام این مدت آشنایی ام با این بزرگوار هیچ گونه زشتخویی و غروری را شاهد نبوده ام.

انسانی وارسته که فرافکنی و دغدغه ی نام را نداشته و ندارد. ساده است و بی آلایش و در تمامی زمینه های فرهنگی هنری و از و نیز نحله های شعری دستی دارد.

طنز پردازی چیره دست و شاعری آزاد سرا و آشنا با شعر کلاسیک.

روزنامه نگاری توانا که مسوولیت صفحات شعر و ادب چندین روزنامه معتبر را بر عهده داشت و در حمایت از جوانان و نوجوانان گام های مثبت و شایسته ای برداشته است.

به احترام این عزیز ارجمند دوستان اهل فرهنگ و ادب، هر یک به فراخور حال ادای دین داشته و حرف هایی که فضای کتابخانه مرکزی اهواز را عطر آگین ساخت.

 این نشست به همت محفل ادبی زنده نام دکتر قیصر امین پور و کوشش هنرمند گرامی جناب فردین کوراوند و دیگر دوستان عزیز تدارک دیده شده و بنده از جانب تمامی یاران همراه سپاسگزار این عزیزان بوده و هستم و برای یار همراه جناب حبیب الله بهرامی بیرگانی طول عمر با عزت توام با سلامتی و پشتکار آرزومندم.

باشد که یاران بزرگوار در چنین نشست های زیبایی کنار یکدیگر باشند که گفته ام :

گل/ پیش از/ مزار/ بیاور"

*****

طنزپردازی که نامش باید در گینس درج شود


استاد "محمد بقالان" شاعر و منتقد کشورمان- که به اعتقاد بهرامی او و دیگر استادان: "هرمز فرهادی بابادی"، زنده یاد "محمد شیدای دزفولی و "مجید زمانی اصل" در شعر استادانش بوده اند در این آیین گفت: "روز نکوداشت استاد طنز پرداز خوزستان جناب "حبیب الله بهرامی بیرگانی" این "صاف صادق اهوازی" برای جامعه ادبی و فرهنگی روز فرخنده ای است.  

یادش به خیرزنده یاد "ابولقاسم حالت" طنز پرداز مجله توفیق که با تخلص (خروس لاری) اشعار طنز می گفت. البته ۵ تخلص دیگر هم داشت و در آن زمان رکورد دار اسم مستعار بود. اما امروز حبیب ما الاماشاالله تا آنجاکه بنده اطلاع دارم با ۵۰ نام مستعار در مطبوعات گوناگون کشور در دهه های ۶۰ و ۷۰ و  ۸۰ و ۹۰ همکاری می کرد و هنوز هم نام های مستعار تازه ای خلق می کند! فکرکنم باید در کتاب گینس نام او را ثبت کردِ چرا که فکر نکنم کسی با این همه اسم مستعار در جهان وجود  داشته باشد.

امروز ۲۶ دی ماه ۱۴۰۲ - که مراسم نکو داشت ایشان است- جا دارد از سروده های قدیم که به صورت بداهه میان بنده و ایشان گفتمان شاعرانه بوده در این مراسم یادی کنیم."

شعر زیر بنده تقدیم به صاف صادقِ اهوازی شده است:

"ای رفیق شفیق بهرامی/ ای که اسطوره ای به خوش نامی/ بهترین یادگار شعرِ قشنگ/ شاه بیتِ رفاقتِی یکرنگ/"صاف و صادق"ترین سخن پرداز/ کرده در سبکِ طنزِ نو، اعجاز/ برلبت وصفِ حالِ محرومان/قلم ات، وقفِ حال مظلومان/در مقالاتت ای کلیمِ کلام/هست روشن درخت سبزِ پیام/نیستی در پی ی زَر اندوزی/کیسه ی ننگِ سیم وزَر دوزی/گنجِ عزت، رهینِ  رهوارت/در دو عالم، خدانگهدارت"

***

در پی رویت این شعر، استاد حبیب اله بهرامی متخلص به "صاف صادق اهوازی" چنین پاسخ داد:

"اَلسلام و علیک بقالان/رفتی در کوزه و شدی نالان/کوزه ی تو خروش کارون است/خرجش افزون، زِگنج قارون است/تو وّ این شیخ خسروی هر روز/جشن شعری گرفته چون نوروز/ خِرمنِ خوردنی زِمیوه ی مفت/ این یکی خورد و آن یکی جوک گفت/طبعِ شعرِ تو را، به جوش آرند/کارونِ سینه ‌در خروش آرند/ نیست مثل تو ای سخن پرداز/وقتی با واژه می شوی دمساز/بچه نفتون برای شندر غاز/می دود او، تو می کنی اعجاز؟!"

*****


"بهرامی" هویت خود را در اشعارش خلق کرده است

استاد "کریم خسروی راد" شاعر، نویسنده و منتقد خوزستانی هم درباره "بهرامی" چنین گفت:

"او شاعر دلسوختگی های جامعه خویش است که به کشف موسیقی کلام با اشکال تصاویر و ارزش های معنوی در قالب های گوناگون با زبانی ساده با طعم مهربانی قلمفرسایی می کند. به همین دلیل و به همین ویژگی ساکن نیست و مدام در حرکت است.

او با اندیشه و اندوه و خیال شاعرانه سال های سال است با عناصر پیرامون خود با زبان طنز سخن می گوید.

او را سال های سال است که با تمام تنیده گی های خلافاته زبانی و به درک هستی در قلمرو هنر می شناسم که توانسته هویت خویش را در اشعارش خلق کند. تفسیر کارهای وسیع او نشان دهنده تنوع و تازه گی دستاورد ادبی اوست.

او فردی است آمیخته با اجتماع که حیات درونی و بیرونی پیچیده و فعالی دارد و از سال ۶۳ با روزنامه اطلاعات در زمینه های مختلف به ویژه در رشته خبرنگاری همکاری داشته و از آن زمان تاکنون در این رشته فعالیت می کند و مولف مجموعه شعر "عاشقانه های جنوبی" است که توانسته نماد و هویت خود را در اشعارش خلق کند."

استاد "خسروی راد" در ادامه شعر کوتاهی خواند:

"ای فانوس شبانه ی درد/پرستوی های نوازش/ نوشداروی بی خوابی شبانه توست/که به رنجموره ی انتظار به بار نشسته/تو آتشفشان گدازه های دردی/که به قاموس کهنسالی/در رگان قلم خون می دمی"

*****

"بهرامی" بسیاری از شاعران را به جامعه معرفی کرد

شاعر و منتقد بعدی که پشت تریبون آمد، استاد "علیرضا شکرریز" مسوول انجمن شعر سپید اهواز بود که در سخنانی گفت: "جناب حبیب الله بهرامی را از ۳۰ سال پیش می‌شناسم. در آن هنگام هر کسی شعر می‌نوشت به راحتی نمی‌توانست آن را در نشریات و روزنامه‌ها به چاپ رساند چرا که هنوز به مفهوم امروزی که ما از تکنولوژی و فضای مجازی در ذهن داریم نرسیده بودیم.

 اکنون هر شاعری در هر گوشه‌ای از دنیا که باشد اثر خود را در فضای مجازی به راحتی به اشتراک می گذارد اما همان طور که می دانید تا چند دهه پیش این گونه نبود.

 غلو نیست اگر بگویم جناب آقای بهرامی در این چند دهه دستِ بسیاری از شاعران حرفه ای اهواز را  گرفت و شعرها و نقدها و مطالب آنها را در نشریات و روزنامه‌ها چاپ کرده و بدین وسیله آنها را به جامعه معرفی کرد.

در واقع حضور ایشان برای جامعه فرهنگی به ویژه شاعران اهواز خیر و برکت ادبی و فرهنگی به همراه داشته است. بنده ضمن اینکه از بانیان برگزار کننده به ویژه آقای "فردین کوراوند" تشکر می کنم از آقای بهرامی به پاس حضورشان در این چند دهه باید سپاسگزاری کنم و این نکوداشت را به ایشان تبریک بگویم.

 البته آقای بهرامی به جز آن که در زمینه خبرنگاری و روزنامه نگاری در این سال‌ها فعال بوده‌اند در نوشتن شعر کلاسیک، آزاد و طنز نیز کوشش‌ بسیاری داشته اند به همین دلیل ارزش کار ایشان بیشتر نمود پیدا می کند.

  به هر شکل بنده برای آقای حبیب اله بهرامی آرزوی سلامتی، موفقیت و خوش بختی می کنم."

استاد "شکرریز" در ادامه یکی از شعرهای خود را خواند: "همین چند قرن پیش بود/ بهار بدون ماسک/ برای پرندگان دانه می ریخت/ بی آن که دست ابری اش را لمس کنم گفت:/ نیامده ام زخم هایم را برای شما بشمارم/ قطار برای همین روزها رفتنی است/ که از هواپیما می ترسد/ حافظه ام در حال و هوای شما می گذرد/ پشت سرم آب بپاشید/ باید برگردم پیش شما/ تا بهار بعدی باقی بمانم."

*****

استاد "وحید کیانی" شاعر، ناشر و منتقد کشورمان تلاش هایی را که حبیب اله بهرامی سال های سال در حوزه های ادبیات و رسانه انجام داده ارزشمند دانست و از برگزاری محفل های نکوداشت بزرگان ادبیان خوزستان حمایت کرد و از استاد "فردین کوراوند" دبیر محافل ادبی کتابخانه های خوزستان به پاس برگزاری آیین های نکوداشت برای استادان "رضا حامی پور" و "محمد شریفی" قدردانی کرد و خواستار تداوم این آیین ها شد.

"کیانی" سپس در شعری از دلتنگی گفت: "دلتنگی از هر سو که بیاید/ مرا در خود فرو خواهد برد/ عشق از هر طرف که بگذرد/ عطر تنهایی اش را /با من درمیان خواهد گذاشت..."

*****

شعر "بهرامی" زیبا و دل نشین بوده و هست

در ادامه استاد "بهنود بهادری" شاعر، منتقد و روزنامه نگار با اشاره به شعری از حبیب اله بهرامی و سخنانی که استاد "بهمن ساکی" درباره توجه ایشان به آثار شاعران خوزستانی نشان می داد در سخنانی گفت:

"سخن گفتن درباره‌ی جناب آقای بهرامی نیازمند زمان طولانی است؛ زیرا ایشان دارای فعالیت‌های چند وجهی است. در حوزه‌ی خبرنگاری، شاعر شعر در قالب کلاسیک و شاعر شعر سپیدسرا، شاعری با درونمایه‌های طنز اجتماعی و همچنین مسوول صفحات ادبی در سال‌های گذشته که مطبوعات در خوزستان رونق بیشتری داشت. از این روی به علت کوتاهی زمان سعی می‌کنم به درون‌مایه اشعار سپید ایشان نگاهی اجمالی بیاندازم.

شعر معاصر در خوزستان به صورت جدی را می‌توان بعد از بروز قلم شکیل "هوشنگ چالنگی" مورد ارزیابی قرار داد. به صورتی که اگر شاعران شعر کلاسیک این استان و شاعران برجسته جریان شعر دهه ۷۰ خوزستان (رضا بختیاری اصل- بهزاد خواجات و ...) را استثنا بدانیم، سایرین متاثر از شعر چالنگی هستند. این تاثیرپذیری در جریان‌ها و افراد البته یکسان نبوده و شدت و ضعف‌هایی داشته است‌.

اگر چالنگی را جزو شاعران اصلی جریان " شعر دیگر" بدانیم، "موج ناب" که جریانی برخاسته از خوزستان بوده و نام‌هایی چون "هرمز علیپور" و "آریا آریاپور" آن را بسط و گسترش دادند، شعری متصل به جریان "شعر دیگر" بوده است.

شاعرانی مستقل در خوزستان فعالیت‌های جدی داشتند که شعرشان مستقیم زیر چتر"شعر دیگر" و "موج ناب" قرار نمی‌گیرد. شاعرانی چون:" نعیم موسوی"، "قاسم آهنین‌جان" و جناب "حبیب‌الله بهرامی".

در هر سه شاعر نام‌ برده شده میزان شدت و دوری از زیبایی شناسی شعر جناب چالنگی و بعدتر "موج ناب" متفاوت است.

 شعر جناب بهرامی با استفاده از تصاویر بعید و بعضا طبیعت‌گرا همراه با ایجاز کلام زیبا و دلنشین بوده و هست. در جاهایی مختلف در دهه ۷۰ و ۸۰ اگر جنگی مطبوعاتی درباره شعر خوزستان چاپ شده، دیده شده شعر بهرامی را ادامه شعر "موج ناب" دانسته‌اند‌. به علت جنس تصاویر و طبیعت‌گرا بودن و به تصوير کشیدن انسان تنها در هستی، بی‌راه نبوده که این تصور برای منتقدان ایجاد شود.

* دکتر ساکی: بهرامی به گردن من حق دارد

سخن را کوتاه کنم نسبت به رفتار مطبوعاتی جناب بهرامی. شب قبل برای هماهنگی و شرکت در این نکوداشت تلفنی با جناب دکتر بهمن ساکی صحبت می‌کردم. ایشان فرمودند: "شرکت در این برنامه برای بنده واجب است، زیرا حبیب بهرامی به گردن من حق دارد."

 فکر کردم به علت فروتن ذاتی و اخلاق مهربانانه‌ی دکتر ساکی این سخن بیان شد. از ایشان علت این حرف را پرسیدم که ایشان شرح داد:" در دهه‌ی شصت که جوان بودم و مشتاق به نوشتن شعر و البته ناآشنا با اهالی ادبیات، با ارسال یا بعضا با شرکت در جلسات شعر، جناب بهرامی شعرهایم را می‌گرفتند و در صفحات شعر استان چاپ می‌کردند. این رفتار ایشان در مصمم کردن من نسبت به طی مسیر بسیار تاثیرگذار بود."

خدمت دوستان عرض کنم: امروزه با گسترش فضای مجازی و کانال‌های ادبی و مجلات و... راه‌های ارایه آثار بسیار راحت‌تر از گذشته است. کم نبودن هنرمندانی در ایران که به علت عدم پرداخت به آثارشان متاسفانه در زمان حیات‌شان ناشناخته ماندند. از این روی با نقل سخن دکتر ساکی خواستم شرافت و سلامت کاری جناب بهرامی را نشان دهم خارج از حسادت‌های صنفی معمول و....

بارها شاهد بودم که ایشان در انعکاس وقایع ادبی از جمله معرفی و پرداختن به کتاب های شاعران جوان- که اتفاقا با پسند شعری ایشان بسیار متفاوت است- کوشا بود. این خصلت پذیرندگی و آغوش باز، ایشان را فردی برجسته و قابل احترام کرده است به عنوان خبرنگاری دقیق و منصف."

"بهادری" در ادامه از زندگی گفت و سرود: "فکر زندگی/ زندگی فکر است/که مرگ/ در پاییز باغ/ به قهقه لخت می شود/در هجایی رازآلود/به زخم/ تاریخی معطر دارد..."

در ادامه دکتر "خبازان" که آمد ترجمه شعری از "شارل بودلر" شاعر و نویسنده فرانسوی خواند و از پریزادی گفت که "با جلوه و شور/ ز دلتنگ شدن آگاه است و از خجلت و شرم و اندوه ندامت و قهقه ی تنهایی..." که "کوراوند" با تبسمی گفت: نشست ما از هم اکنون بین المللی شد!

آقای "جهانبخشی" دیگر شاعر خوزستانی در سخنانی گفت: "ما بیشتر آقای بهرامی را در فضای مجازی و رسانه ای دنبال می کردیم که معمولن اشراف کاملی بر خبرهای رسانه دارند. سعادتی است که اینجا ایشان را دیدیم."

او سپس در شعری "از کتاب و غروب و حرف های خیابان که نخ به نخ دود می شوند سرود و تیترهایی که دهان به دهان شب خیال می بافند و برگی که در بی حوصلگی هوا از میهمانی باد می آید..."

در ادامه که نوبت به خانم های شاعر رسید، خانم "فرهاد نژاد" برای خواندن شعر دعوت شد. او پشت تریبون آمد و به گذشتن از کوچه ها و از امتداد سایه های منتظر و دیوارهایی که با خمیازه های کشدار به انتهای کوچه اشاره می کنند  اشاره کرد...!

خانم "قنبری" که آمد از پناه دیوار گریخته شب گفت که زیر اشتهای نور، کوزه ای را از شب پر می کند و نگران از این که چرا طلوع نمی کند آفتاب از انزوای شانه هایش... که خانم "بهروزیان" به حرف آمد و گفت: "دوست دارم گاه شاعر بودنت را حس کنم/ واژه واژه روی هم افزودنت را حس کنم/ در مسیر پر ز سنگ شعرهای کور و کر/ هم نبرد کوه واژه بودنت را حس کنم..." اما خانم "سلیمانی" ندا داد: "افسوس دگر سبزه و برگی به سرم نیست/ جز یک دو سه گنجشک کسی رهگذرم نیست از بس که در این بادیه باران نگرفته است/ از میوه شیرین اثری در ثمرم نیست"

دیگر خانم "قنبری" که آمد و شعری از زنده یاد استاد"حسین منزوی" خواند: "خیال خام پلنگ من به سوی ماه پریدن بود/ و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود/ پلنگ من دل مغرورم پرید و پنجه به خالی زد/که عشق ماه بلند من ورای دست رسیدن بود..." خانم "قناد" به سراغ شیرین و فرهاد رفت و گفت: "... تو قدم بردار بر سر چشمان ترم/ گر دور شوی از چه کسی دل ببرم؟..." اما خانم "شکرالهی" دیوان غزلیات حضرت "سعدی شیرازی" را گشود و گفت: " وقتی دل سودایی می‌رفت به بستان‌ها/ بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان‌ها/گه نعره زدی بلبل گه جامه دریدی گل/ با یاد تو افتادم از یاد برفت آن‌ها..."

در ادامه که خانم "هارونی" از "شبی گفت که از چادر سیاه آسمان بازمانده و به گمانش زمین پیاله مهتاب را سرکشیده است! "شهاب کریمی" آمد و گفت: استاد بهرامی را من از سال ۱۳۸۷ می شناسم و تا سال ۸۹  هم در صفحه باغ باران قدم زدم و می دیدم و می خواندم که با چه شور و اشتیاقی به راهنمایی شاعران می پرداخت. "کریمی" سپس به وادی شعر رفت و گفت:" شبیه کسی نبوده ام/ که بال های پروانه شعر کسی را/ قیچی کنم به سطرهایم.../ نه سنگ به پنجره ای زده ام/ نه گلدانی را شکسته ام. نه عشق را سانسور کرده ام..."

"احمدی" دیگر شاعر این آیین جای "کریمی" ایستاد و گفت: "تا کی بنشینیم و بگوییم که بر خان چه آمد/ با غصه و غم یوسف دل ها به کنعان نیامد..." اما "محیط" که آمد گفت:"کارون جان/ خشک شوی/ کشتی های مان/ در تو غرق می شوند!" و در ادامه "قل رومزی" ندا سر داد: "نماد دوستی ها یک کلام است/ سرآغازی برای احترام است/ چه زیبا می شود از دل برآید/ صفا و همدلی ها در سلام است"

نوبت به "هادی سلیمانی" که رسید گفت: "سال ۷۵ بود که استاد بهرامی یکی از شعرهایم را که برایش فرستادم در هفته نامه فجر خوزستان چاپ کرد و چه افتخاری از این بالاتر برای یک نوجوان چهارده پانزده ساله. از همان زمان بود که شعر را جدی گرفتم و با شرکت در انجمن های شعر به راه خود ادامه دادم تا کنون که در خدمت شما و استاد بهرامی هستم. به افتخار ایشان..."

"سلیمانی" در ادامه خاطرنشان کرد:"همیشه لالایی ها برای خوابیدن نیستند.../ همیشه که خوب بگردی نبودن بهار اتفاق می افتد/و بعد هم بارانی که قرار است از بالای این سطرها به دهانت بچسبند..."

شاعر بعدی این آیین خانم "کوثر رضایی" بود که از باز شدن مشت آسمان و برخاستن آفتاب از رختخواب رنگی رویا خبر داد و از دریایی که روی موج موهای تو بوده و صبحی که از نگاه ماه اتفاق افتاده است."

"حسن ناصرپور کیانی" دیگر شاعر و هایکوسرای خوزستانی ابراز خوش حالی کرد که در مراسم نکوداست بهرامی شرکت کرده و افزود: من هم در سال ۹۳ با استاد بهرامی آشنا شدم و تعدادی از شعرها و مقاله هایم را در روزنامه توسعه جنوب چاپ کرد.

او سپس بیان کرد: " هر انسان/ چوب خطی است/ که جان را/ به سمت ابدیت می برد"/ "دست هایم شاعر شده/ نقاشی می کنم/ شعر می شود "

*****

" بهرامی" شاعران بی شناسنامه را صاحب شناسنامه کرد

در ادامه، استاد "احمدرضا کیماسی" دیگر شاعر و منتقد کشورمان سخن گفتن در باره حبیب اله بهرامی را  برای خود مشکل دانست و گفت: "ما با شخصیت هنرمندی چند وجهی مواجه هستیم. از یک سو با یک شاعر و از سوی دیگر با یک خبرنگار و از طرفی با یک روزنامه نگار و از جهتی بایک کنشگر اجتماعی و از سویی با یک طنز پرداز و از نگاهی با یک نقاد سیاسی و اجتماعی و از جنبه دیگر با کسی که پاسدار فرهنگ و ادب پارسی است.

صحبت کردن درباره هر کدام از این شاخصه ها کارشناس خاص خود را می طلبد و از سویی خیلی از شاعران جنوب که بی نام و نشان بودند وامدار بزرگ منشی و شیوه ی شاعرانگی آقای بهرامی هستند که بالنده و صاحب شناسنامه شدند. نکوداشت چنین هنرمندی برای همگان لازم از جله اهالی هنر فرض است. توفیق روز افزون ایشان را از درگاه پرورگار بخشنده و مهربان خواستاریم."

"کیماسی" در ادامه غزلی خواند که مورد توجه حاضران قرار گرفت:

"این همه شعله بجانم زده خاموشی تو/خط زده عشق مرا چشم فراموشی تو/من زمین خورده ی عشق تو شدم می دانی/در سرا زیری ممنوعه ی پا پوشی تو/دل من یخ زده در برف زمستان نگات/کی مرا آب کند هُرم هم آغوشی تو/تو چرا میک ُشی هردم دل دلمرده ی ما/ مُرده ی یک نفسم من به هوا نوشی تو/ داغ دارند به صورت، همه گله ای جهان/ باد اگر بُرد به دزدی گل مد هوشی تو"

وقتی آقای "اعتمادی" آمد و از صورت زیبا و قبله چشمان و لعل گهربار و لولو مرجان و گیسوی پر پیچ و خم وگفت که شعله به جانش کشیده و چهره گلگونی که گلستان او شده است." خانم "خدری" آمد و شعری از "علی صفری" خواند:" سیب من چرخیدی و با اتفاق دیگری/ عاقبت افتادی اما توی باغ دیگری/ قسمت تو رفتن از باغ است اما سهم من/ قصه‌ای که می‌رسد دست کلاغ دیگری..." شاعر پایانی این آیین نکوداشت آقای"زنگنه" بود که شعری از حکیم ابوالقاسم فردوسی خواند.

و اما بعد از شنیدن صدای سخن عشق، لازم است نگاهی هم به سخن قلم ورزش خوزستان بیندازیم.

*****

"حبیب" شدن از مهر دعای مادر

استاد "سيد مهدی ابوس" خبرنگار و ورزشی نویس پیشکسوت- که در این محفل ادبی حضور داشت- یادداشتی نوشت و تقدیم کرد که در زیر با هم می خوانیم:

"چه زیبا سروده شده: "الهی سرنوشتم را آن قدر قشنگ  بنویس و بنواز که مادرم از ته دل بخندد و شادی کند. "

"از سروده یا مناجات نغز بالا وام گرفتم تا اين چنين بنویسم:

سه‌شنبه شب  کتابخانه مرکزی اهواز میزبان نشست هفتگی، ادبی فرهنگی بود. جماعتی اهل شعر و ادب که هرکدام به نوبه خود کسوت و جایگاهی خاص دارند به دور از هرگونه تشریفات معمول و مرسوم در محافل و جلسات امروزی، بسیار بی‌ریا و سرشار از مرام و معرفت دور هم جمع شدند و محفلی صمیمی برای نکوداشت استاد "حبیب الله بهرامی" شاعر و نویسنده فرهیخته خوزستانی بر پا کردند.

محفلی که برای بنده- که فقط شعر و شاعری را درکتاب ها خوانده و از نوای خوانندگان و مجریان آیین ها شنیده بودم- تمام و کمال نشاط آور و در حقیقت کلاس درس اخلاق و مرام و معرفت و حفظ حرمت ارزشی پیشکسوتان بود.

آن فضای چشم نواز و سرشار از مرام اخلاقی به یکباره این دعای زیبا را برایم تداعی‌کرد:

" الهی سرنوشتم را آن قدر قشنگ بنویس و بنواز که مادرم از ته دل بخندد و شادی کند."

می خواهم با رخصت از آقایان و بانوان بزرگواری که سه‌شنبه شب حضورشان چشم نواز و  بیان و کلام شان دلنواز و گرمی بخش مراسم بود شخص استاد بهرامی را مخاطب قرار دهم و به ایشان عرض کنم:

 استاد من! شما را اهالی شعر و ادب به عنوان‌ یک شاعر طنز پرداز مقبول و دارای نام مستعار "صاف صادق اهوازی" یا "بچه نفتون" و از طرفی دیگر جماعت اهل ورزش، به (قلم حبیب ورزش) می‌شناسند و می نامند و این القاب به یقین حاصل تلاش جدی شما در پنج دهه حضور فعال در عرصه شعر و ادب و ورزش بوده است.

 حاج حبیب عزیز! مطمینن در شب نکوداشت شما والده گرامی رحمت الله علیه، قشنگ ترین لبخند ها و شادی ها را سرداد، چون گل پسرش با افتخار هم چون ستاره درخشان آسمان شعر و ادب و مرام ارزشی قلم ورزش با حضور و بیان کلام شاعران و نویسندگان صاحب سبک این عرصه دلنواز و مملو از عشق و وفا چنان نام و مرامت را بارها مطرح و بیان کردند که  باعث خشنودی آن مادر بزرگوار و افتخار همه شاگردانت شد.

اجازه می‌خواهم یاد آوری کنم: استاد بهرامی فقط در فضای شعر و ادب و ورزش شناخته نشده بلکه علت اصلی حبیب شدنش ابتدا از مهر دعای مادرش رقم خورد که این چنین شايسته نکوداشت شود.

 سه‌شنبه شب شاعران و ادیبان والا مقام خوزستان در نشست ادبی فرهنگی از پیشکسوت شاخص و ارزنده فضای شعر و ادب و قلم ورزش استاد "حبيب الله بهرامی" قدردانی وتکریم کردند و انصافا چه زیبا و دلنواز و چشم نواز بود آن حضور بی ریا و سرشار از ادب برای حفظ حرمت چهره های ماندگار ارزشی شعر و ادب فارسی.

  جای تشکر و تقدیر ویژه دارد از بانیان محفل ادبی "سه شنبه های شعر" با مرام ارزش های ادبی- اخلاقی. "

گفتنی است: در پایان این مراسم با حضور سه تن از بزرگان خوزستان سردار "نجف پور شهنی"، دکتر "مهرداد شریفی" و "پیمان بیرگانی" و شماری از استادان پیشکسوت شعر و ادبیات از "حبیب اله بهرامی بیرگانی" با اهدای لوح، قدردانی شد.

جا دارد از دست اندرکاران محفل ادبی دکتر "قیصر امین پور" از جمله استاد "فردین کوراوند" و "امیر عکاشه" و همچنین دکتر "مهرداد شریفی" و استاد "وحید کیانی"- که با دسته گل های خود محفل ادبی سه شنبه های شعر را گلستان کردند و نیز از حضور "هادی خوش سیما" فعال رسانه و کارشناس روابط عمومی شرکت توسعه نیشکر خوزستان در این محفل ادبی تشکر و قدردانی کنیم و امیدوار باشیم که اقیانوس آبی چنین آیین هایی همیشه جاری باشد. ان شاءالله.

منبع: حبیب خبر - علی حمید
 
https://deyarkaroon.ir/vdcjtoevxuqeymz.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما

حمید
درود بر شما. از این که تنها وب سایت شما بوده که این گزارش را درج کرده بسیار سپاسگزارم.
شما نشان دادید که دوستدار شاعران و نویسندگان و روزنامه نگاران فعال هستید ولی بسیاری از دیگر رسانه ها فکر می کنند که اگر خبر یا گزارشی از همکاران خود درج کردند حتما جای خودشان را تنگ می کنند!
تندرست باشید و شادمان.